از پشت سکوت هم پیداست
سکوت میکنم،میبینی؟؟دهانم را بادستانم بسته ام،اینها اختیارند...
سعی میکنم نگاهم را به گلها نیندازم،هوای خیالاتم را عوض خواهم کرد،چند ثانیه فرصت میخواهم...سکوت میکنم تا پنهان شوم، گاهی سکوت داروست.
بگذار اجازه ندهم رازم فاش شود،سکوت کنم در حالیکه آتش درونم از سرخی لبهایم پیداست،سکوت کنم تا ندانی اگر محبوبت نباشم خواهم مرد، و این چه آسان است،
اگر دوستم نداشته باشی دراز خواهم کشید و خواهم مرد
این لحظه دردناک است،به سان غنچه شقایقی
میدانی که عمر قانونی ام کوتاه است
سایه و نگاهت را میخواهم
اما سکوت خواهم کرد، وتو نمیدانی،برایم محبوب تر از پیش خواهی شد....
سلام بر عشق
«تاحب»